بیچاره پاییز .
دستش نمک ندارد.
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم .
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد .
ت " تابستان " را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوک بزند
بیچاره .
مقدمه:موضوع داستان در مورد دختری به نام شبنم است ک در خانواده ای فقیر زندگی میکند و به خاطر قرض های پدرش مجبور به ازدواج با یکی از طلب کار های پدرش میشود
به قلم : فاطمه میرزایی مقدم
برای مشاهده رمان قلب های شکسته اینجا کلیک کنید
برای مشاهده رمان قلب های شکسته اینجا کلیک کنید
درباره این سایت